کمبود مرد

 

 دختر محجبه ای با ظاهر ساده از خیابان می گذشت پسرکی گستاخ از پیاده رو داد زد و به او گفت:

چطوری سیبیلو؟! 

 دخترک با خونسردی کامل تبسمی کرد و گفت: ...

 وقتی تو ابرو بر میداری مو رنگ می کنی و گوشواره میزاری منم

مجبورم سیبیل بزارم تا جامعه احساس کمبود مرد نکنه!!!

بازیچه دست نامحرمان

در صحنه ی جنگ بر جهان تاختیم         در جبهه ی نرم قافیه را باختیم   

لذت حجاب

نمی دانید چه لذتی دارد این حجاب

نمی‏دانید؛ واقعاً نمی‏دانید چه لذتى دارد وقتى سیاهى چادرم، دل مردهایى که چشمشان به دنبال خوش‏رنگ‏ترین زن‏هاست را مى‏زند.
نمی‏دانید چقدر لذت‏بخش است وقتى وارد مغازه‏اى می‏شوم و می‏پرسم: آقا! اینا قیمتش چنده؟ و فروشنده جوابم را نمی‏دهد؛ دوباره می‏پرسم: آقا! اینا چنده؟ فروشنده که محو موهاى مش‏کرده زن دیگرى است و حالش دگرگون است، من را اصلاً نمی‏بیند. باز هم سؤالم بی‏جواب می‏ماند و من، خوشحال، از مغازه بیرون مى‏آیم.
نمی‏دانید؛ واقعاً نمی‏دانید چه لذتى دارد وقتى مردهایى که به خیابان می ‏آیند تا لذت ببرند، ذره ‏اى به تو محل نمی‏گذارند.
نمی‏دانید؛ واقعاً نمی‏دانید چه لذتى دارد وقتى شاد و سرخوش، در خیابان قدم می‏زنید؛ در حالى که دغدغه این را ندارید که شاید گوشه ‏اى از زیبایى‏هاتان، پاک شده باشد و مجبور نیستید خود را با دلهره، به نزدیک‏ترین محل امن برسانید تا هر چه زودتر، زیبایى خود را کنترل کنید؛ زیبایى از دست رفته‏ تان را به صورتتان باز گردانید و خود را جبران کنید.
نمی‏دانید؛ واقعاً نمی‏دانید چه لذتى دارد وقتى در خیابان و دانشگاه و... راه می‏روید و صد قافله دل کثیف، همره شما نیست.
نمی‏دانید؛ واقعاً نمی‏دانید چه لذتى دارد وقتى جولانگاه نظرهاى ناپاک و افکار پلید مردان شهرتان نیستید.
نمی‏دانید؛ واقعاً نمی‏دانید چه لذتى دارد وقتى کرم قلاب ماهى‏گیرى شیطان براى به دام انداختن مردان شهر نیستید.
نمی‏دانید؛ واقعاً نمی‏دانید چه لذتى دارد وقتى میبینى که می‏توانى اطاعت خدایت را بکنى؛ نه هوایت را.
نمی‏دانید؛ واقعاً نمی‏دانید چه لذتى دارد وقتى در خیابان راه مى‏روید؛ در حالى که یک عروسک متحرک نیستید؛ یک انسان رهگذرید.
نمی‏دانید؛ واقعاً نمی‏دانید چه لذتى دارد این حجاب!
خدایا! لذتم مدام باد.