باورهایی که زندگی مشترک را نابود می کنند
باورهایی که زندگی مشترک را نابود می کنند
باورهای ما همان چیزهایی هستند که رفتارهای ما را می سازند. نمی توان رفتاری را تغییر داد مگر اینکه قبل از آن، باوری که باعث آن شده را تغییر دهیم. بسیاری از مشکلات زندگی زناشویی ما از باورها و تفکرات اشتباهی است که یا از دیگران آموخته ایم و یا بخاطر عدم آموزش صحیح به آن دچار شده ایم.
نحوه برخورد امروز ما با همسر، فرزند، مشکلات زندگی، تصمیم های مشترک، خانواده همسر و…، همه و همه ناشی از نگرشی است که ما نسبت به زندگی مشترک داریم. در شکل گیری این نگرش علل زیادی نقش ایفا می کنند؛ از کتاب قصه های دوران قبل از مدرسه تا فیلم ها و سریال های مورد علاقه مان در دوران نوجوانی و جوانی و حتی کارتون های دوران کودکی، همه و همه در شکل گیری این نگرش نقش دارند. گاهی باوری چنان در ما پررنگ است که هیچ وقت گمان نمی کنیم اشتباه باشد، اما واقعیت این است که این باور غلط باعث شکل گیری رفتارهای نادرست ما شده است. رفتارهایی که زندگی زناشویی مان را تلخ کرده و ریشه اش در اعتقادات خود ماست و ما به دنبال مقصر در جای دیگری هستیم.
***
وقتی با من حرف می زد، چشم هایش پر از غم بود. خیلی وقت ها می دیدم که غمگین می نشیند و به گوشه ای خیره می شود. پیش خودم فکر می کردم احتمالاً مشکل بزرگی در زندگی دارد. بالاخره یک روز علتش را از او پرسیدم. او چند سال بعد از زندگی مشترک و در حالی که از همسرش راضی بود و او را دوست داشت، فقط چون احساس می کرد ازدواج غیرعاشقانه و غیررمانتیکی داشته است، آن حس لازم را در زندگی مشترک ندارد. حس می کرد می توانست خوشبخت تر باشد اگر ازدواجش رمانتیک تر بود…
این روزها، چنین حسی نسبت به گذشته، افراد بیشتری را به خود درگیر کرده است؛ اینگونه فکر کردن یکی از آن خطاهای شناختی است که اگر مراقبش نباشیم می تواند لذت بردن ما از شرایط خوب امروز را به غم و غصه نداشتن یک سراب در دیروز تبدیل کند.
برخی از جوان ها و مخصوصاً دخترها فکر می کنند که باید به هر دری بزنند و هرکاری بکنند تا یک رابطه عاشقانه را تجربه نمایند و بعد سر سفره عقد بنشینند. گاهی این باور غلط تا بجایی پیش می رود که فکر می کنند حتی اگر سرانجام این رابطه به جدایی بیانجامد، باز هم ارزشش را دارد.
هر چند عشق و دوست داشتن دیگری، داستان شیرینی است که اگر در زندگی کسی اتفاق بیفتد می تواند مطبوع باشد؛ البته به شرط آنکه آن دو نفر سنخیت های دیگر را هم داشته باشند، اما دوست داشتن به تنهایی برای ساخت یک سقف مشترک و استوار کافی نیست.
معروف ترین شناخت درمانگر دنیا کتابی دارد با عنوان «عشق هرگز کافی نیست» و در این کتاب سعی کرده تا بگوید: این تصور که اگر طرف مقابل را دوست داشته باشم هرچیزی و هر مشکلی قابل حل خواهد بود، اشتباه است.
عشقی که در مدت زمان کوتاهی بین دو نفر ایجاد می شود، در مدت زمان کمی هم فروکش می کند. این احساس هر چند زیبا و رؤیایی، اما یک هیجان زودگذر است، مگر اینکه پشتوانه ای درست بیابد؛ پشتوانه ای از کفویت و تفاهم، گذشت و صبوری.
متأسفانه ما نسل سیندرلا و سفیدبرفی هستیم و از کودکی یاد گرفتیم عشق در یک نگاه شروع می شود و آخر قصه هایمان هم آن دو به هم می رسند و یک عمر به خوبی و خوشی زندگی می کنند، اما هیچ کس برای ما نگفت چگونه؟
این روزها هم سریال های بی محتوای شبکه های فارسی زبان به این توهم دامن زده است؛ تا جایی که در بسیاری از آنها فرد بعد از ازدواج وارد یک رابطه عاشقانه با فرد دیگری می شود که بسیار پاک و زیباست و می فهمد چقدرکنار همسرش بد بخت بوده!!!!! روایت این سریال ها به گونه ایست که ما حق را به او می دهیم و این هیجان زودگذر را عشق می نامیم.
بسیاری از افراد این روزها بخاطر این باور غلط که ازدواج های عاشقانه و آشنایی های قبلی باعث خوشبختی می شود، دست از تلاش برای به دست آوردن عشق در زندگی مشترک بر می دارند؛ در حالی که وقتی دو نفر به زیر یک سقف می روند، تلاش اصلی برای ایجاد محبت، اعتماد و احترام شروع می شود. ازدواج ، نقطه آغاز حرکت است؛ حرکت به سوی همدلی و دوست داشتن عمیق. عشق واقعی، میوه زمان است و شاخساری ست که بی درنگ به شکوفه نمی نشیند و دیر زمانی می گذرد تا گلستانی شود.
***
چرا نمی داند که من دوست دارم روز سالگرد ازدواجمان دسته گل هدیه بگیرم؟. کاش هفته ای یک بار با مادر من تماس می گرفت و حال او را می پرسید، این توقع زیادی است که از او دارم؟ نمی دانم چرا برایش مهم نیست که وقتی من وارد خانه می شوم، وضع ظاهرش چگونه باشد……
یکی دیگر از باورهای غلط که این روزها باعث مشکلات زیادی شده است، اعتقاد به قدرت ذهن خوانی در طرف مقابل است. بسیاری از خانم ها و آقایان توقع دارند همسرشان بتواند حرف های دل آنها را قبل از آنکه بیان کنند، متوجه شود.
کاش هاو آرزوهایی که بیان نمی شود، می توانند مانند یک سوراخ کوچک در بدنه کشتی مشترک تان، باعث غرق شدن تدریجی آن شود.
شما از دو دنیای متفاوت، از دو سیاره دور از هم، به یک گوشه دنج روی زمین پناه آوردید تا در کنار هم به آرامش برسید، اما برای اینکه هرکدام بتوانید به یکدیگر کمک کنید، علاوه بر آنکه نیاز دارید اطلاعات تان را از دنیای جنس مخالف بالا ببرید، باید از خواسته های هم باخبر شوید.
خیلی خوب است اگر به روش صحیح، حرف ها و خواسته های تان را با همسرتان در میان بگذارید. نباید این موضوع جنبه غر زدن و فرمان دادن داشته باشد. اگر دوست دارید همسرتان روزهای خاص مثل سالگرد ازدواج را به یاد داشته باشد، اگر دوست دارید گاهی از او هدیه رمانتیک مثل یک دسته گل دریافت کنید، اگر دوست دارید گاهی پیامکی عاشقانه برایتان بزند، اگر دوست دارید، اگر دوست دارید، اگر دوست دارید… همه آنها را باید بیان کنید در غیر این صورت همسر شما نمی داند باید چه رفتاری در مقابل تان داشته باشد. به او حق بدهید. او مثل دوستان همجنس تان نیست که خواسته های مشترکی داشته باشید. باید دنیای تان را برای همسرتان تعریف کنید.
توقع این که او از همان ابتدا بداند در مقابل شما چگونه رفتار کند، غیرمعقول است. ممکن است بگویید بعد از ۱۰ سال زندگی مشترک که باید بداند؟! بله، درست است، اما در صورتی که شما در این ۱۰ سال برای کشف دنیای ناشناخته خود به او کمک کرده باشید.
نه شما می توانید ذهن او را بخوانید و نه او می تواند؛ پس بیایید با هم در مورد خواسته های تان گفتگو کنید. احساس تان را بیان کنید و یادتان باشد تنها به فکر خودتان نباشید. یکی از قدم های بزرگ شما برای خوشبخت شدن، کمک به خودتان است تا همسرتان را بشناسید. بهترین شنونده حرف ها و احساساتش باشید. اگر خوب به همدیگر گوش دهید، بعد از مدتی توانایی ذهن خوانی را هم پیدا می کنید؛ ذهن خوانی که از شناخت شما ناشی می شود.
پس باورهایتان را تغییر دهید تا زندگی تان تغییر کند.
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و هشتم خرداد ۱۳۹۲ ساعت 11:37 توسط وصال
|